امکان شناخت یقینی از دیدگاه قرآن
قرآن کریم علاوه بر تصریح به قضایای قطعی و شک ناپذیری که با عباراتی نظیر «لاریب فیه» بیان می نماید، انسان ها را دعوت به ایمان تحقیقی نسبت به قضایای یقینی نموده و ایمان تقلیدی نسبت به آن ها را آن گاه که مبتنی بر ظن و گمان باشد، کافی نمی داند. این همه دلیل بر آن است که شناخت یقینی از دیدگاه قرآن امکان داشته و راه آن بر روی همگان باز است، گرچه راهیان این راه اندک اند.
قرآن کریم بر این اساس در آیاتی بسیار به مجادله با معاندان و کفار پرداخته و ضمن اقامه برهان بر صحّت آنچه که بر آن دعوت می نماید، مخالفان را به بی برهانی متهم نموده و یا مدعای آن ها را غیرقابل برهان می خواند. برخی که به برهان راه نیافته اند و ایمان را گسسته از استدلال های یقینی دانسته اند، کوشیده اند تا با دلایل اقناعی راهی برای توجیه ایمان خود پیدا کنند. از جمله آنچه که گفته اند این است که احتمال وجود خداوند، مصحح ایمان به آن است؛ زیرا انسان در هر حال مجبور به قبول و یا انکار آن است. لیکن اگر انسان خداوند را انکار نماید، ضمن آنکه چیزی به دست نمی آورد، در صورت وجود، به خسرانی عظیم گرفتار می آید. اما اگر به وجود او ایمان بیاورد، ضمن آنکه چیزی را از دست نمی دهد، در صورت تحقق وجود او، سودی بی کران می برد، در صورت عدم تحقق آن، در حقیقت چیزی را از دست نخواهد داد.
قرآن کریم در موارد بسیار از برهان و استدلال برهانی، به عنوان وسیله تحصیل یقین استفاده نموده و یا آنکه در برخی از احتجاجات از خصم، طلب برهان نموده و فرموده است: «قُل هاتُوا بُرهانَکُمْ إِن کُنتُم صَادِقین» (بقره: 111)؛ اگر راست می گویید اقامه برهان کنید.
برخی آیات دیگر، بی برهانی خصم را در آنچه که بدان ایمان دارد، دلیل بر محکومیت او قرار داده و می فرماید: «وَ مَن یَدْعُ مَعَ اللّهِ إلها آخَرَ لاَبُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّه»(مؤمنون: 117)؛ و هر کس معبود دیگری را با خدا بخواند مسلما هیچ دلیلی بر آن نخواهد داشت و حساب او نزد پروردگارش خواهد بود.
در قرآن کاربرد برهان، در نهی از اتباع ظن نیز آمده است: «وَ مَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلمٍ إِن یَتَّبِعونَ إلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لاَ یُغنِی مِنَ الحَقِّ شیئا» (نجم: 28)؛ به آنچه که می گویند علم ندارند و جز گمان خود چیزی را پیروی نمی کنند و حال آنکه گمان و ظن، آدمی را در فهم حق سودی نمی رساند.
این بیان قرآن درباره رفتار مشرکان، خود یک برهان است که توسط قرآن با تفاوت مختصری در تعبیر، به صورت شکل اول از اَشکال اربعه قیاسات اقترانی حملی بیان شده است. به این بیان:
صغری: آنان جز از مظنه پیروی نمی کنند.
کبری: از مظنه در شناخت حقیقت کاری ساخته نیست.
نتیجه: پس، از آنان در شناخت کاری ساخته نمی باشد.
قرآن همان گونه که در مسایل برهانی استفاده از مقدمات ظنی را مردود می شمارد و خود از مقدمات یقینی استفاده می نماید، اصرار بر افشای مغالطه مغالطه کاران نیز داشته و خطای آنان را گوشزد می کند.(1)
البته در جای دیگر از قرآن، واژه ظن به معنای علم و هم ردیف آن آمده است؛ چرا که ظن عبارت است از: «الاعتقاد الراجح» و چنین اعتقادی از لحاظ شدّت و ضعف دارای مراتب و درجات متفاوت است. از بالاترین درجه ظن از حیث شدّت، گاهی تعبیر به علم می شود؛ از این رو، در قرآن نیز به همین معنا آمده است، پهمان گونه که مفسّران در آیه «یَظُنُّونَ أَنَّهُم مُلاقُوا رَبِّهِم»(بقره: 46) نیز همین معنا را قصد کرده اند و دو جهت را در این زمینه ذکر نموده اند: یکی اینکه، علم انسان در این دنیا نسبت به علمش در آخرت، همانند ظن در مقایسه با علم است و دوم اینکه، علم حقیقی در دنیا فقط برای انبیاء و صدیقین حاصل می شود،(2) همان گونه که خداوند در حق آنان فرموده است: «الَّذینَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرتَابُوا» (حجرات: 15)
قرآن کریم، همان گونه که تبعیت از ظنّ را مذموم می شمارد، شک و شکاکیّت را نیز ردّ می کند. از دیدگاه قرآن کریم، کسی که در دعوت به مبدأ و معاد و یا در دعوی آن ها نسبت به نبوّت و رسالت شک کند، شکاک است. هر چند که آن شخص... در اصطلاح فلسفی از زمره شکّاکان محسوب نشود، به همین دلیل، برخی آیات کسانی که خودرااهل جزم ویقین می دانند،اززمره شکّاکان شمرده است.
مراد از شکاک در تعابیر قرآن، آن کس نیست که طالب برهان است، بلکه منظور کسی است که نظیر شکاکان امروز تحصیل جزم و یقین را محال دانسته و شک را امری غیر قابل زوال می داند.(3)
بنابراین طبق آیات قرآن کریم، شناخت یقینی(4) و مطابق با واقع برای انسان میسّر بوده و انسان به شناخت حقیقی و ایمان به آن ترغیب گردیده است، حتی در مواردی مؤمن نمی تواند به ظن اکتفاء کند، بلکه باید به دنبال یقین برود، «وَ بِالأَخِرَةِ هُمْ یُوقِنون.» (بقره: 4)؛ «وَ فِی الأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنینَ»(ذاریات: 20)؛ در قرآن هرگاه خداوند اراده کند که ذلت و بدبختی قومی را بازگو کند، به آن ها نسبت شک، تردید و حیرانی می دهد: «فَهُم فِی رَیْبِهِمْ یَتَرَدَّدُون» (توبه: 45)؛ «بَلْ هُمْ فِی شَکٍ یَلْعَبُون» (دخان: 9)
و گویی این کلمه ذلت کافران را می نمایاند: «بَلِ ادَّرَکَ عِلْمُهُمْ فِی الأخِرَةِ بَلْ هُمْ فِی شَکٍ مِنهَا بَلْ هُمْ مِنْها عَمُون»(نمل: 66)؛ یعنی: بلکه علم آنان در مورد آخرت نارساست، بلکه ایشان درباره آن تردید دارند، و در مورد آن کور دلند.
در فرهنگ قرآن، منتسب کردن کسی به شک و تردید، برای تحقیر اوست. از نظر قرآن، رسیدن به علم و یقین برای انسان ممکن است و او به تحصیل علم یقینی نسبت به عقاید اصلی همچون توحید، نبوت و معاد مکلف است.(5)
نظرات شما عزیزان: